»زنی که در روبروی تو سیــــگارمی کشد« در فکر گفتگوی تو سیــــگار می کشد وقتی که می روی و دلش تنگ می شود بی شک به جستجوی تو سیــــگارمی کشد این بار بی تو فاصله ها را نمی دود در سوگ آرزوی تو سیــــگار می کشد زخمی تر از همیشه نگاهش به دست توست در وصف داروی تو سیــــگار می کشد وقتی نفس زنان به کنار تو می رسد با عطر رنگ و بوی تو سیــــگارمی کشد هرگز سخن نگفت و سکوتش ترانه شد اهنگساز روی تو سیــــگارمی کشد اهسته عکس تورا در بغل گرفت و بعد با بوسه بر گلوی تو سیــــگار می کشد لب را نمی گشاید و رسوا نمی کند »در حفظ ابروی تو سیــــگار می کشد« + منو داری میبینی که از این زمونه سیرم از همه جــــــــا بریدم و یه جوون پیرم
*یادت*دلتنگم میكنہ* *اسمت *دیوونم میكنہ *نگات وابستہ ترم میكنہ... میدونے چے آرومم میكنہ...؟ »داشتنت«.
همیشه برای "ماندن" دلیل هست وبرای"رفتن" بهانه! همیشه برای "خواستن" نیاز هست وبرای "رد کردن" مصلحت!!همیشه برای "داشتن"فضاهست وبرای "نداشتن" تقصیر !!! این که سوار برکدام کوپه این قطار شوی , به پای ماندن و خواستن و داشتن هستی که بسمه الله ... اگر نه, جهان پر است از "بهانه" و "مصلحت" و "تقصیر"
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
سایت را چگونه ارزیابی میکنید؟
آمار سایت